- تعهد کردن ((~. کَ دَ))
- به عهده گرفتن، نگاهداری، تیمار داشتن
معنی تعهد کردن - جستجوی لغت در جدول جو
- تعهد کردن
- обещать
- تعهد کردن
- versprechen
- تعهد کردن
- клястися
- تعهد کردن
- obiecać
- تعهد کردن
- prometer
- تعهد کردن
- promettere
- تعهد کردن
- prometer
- تعهد کردن
- promettre
- تعهد کردن
- beloven
- تعهد کردن
- berjanji
- تعهد کردن
- प्रतिज्ञा करना
- تعهد کردن
- להישבע
- تعهد کردن
- yemin etmek
- تعهد کردن
- প্রতিজ্ঞা করা
- تعهد کردن
- عہد کرنا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بگردن گرفتن کاری را، تیمار داشتن نگاه داشتن، عهد بستن پیمان بستن
شرط کردن، پذیرفتن کاری یا شرطی، پیمان بستن
پتیستادن پیمان کردن پیمان کردن شرط کردن
روانه کردن، پنهان شدن روانه کردن، خود را غایب کردن پنهان شدن
پیمان بستن
سختی کردن تندی نمودن
چخیدن ستم کردن تجاوز کردن دست اندازی کردن
شگفتیدن شگفتن چو افراسیابش به هامون بدید - شگفتید از آن کودک نو رسید (شاهنامه) حیرت کردن شگفت داشتن
بعهده گرفتن بگردن گرفتن
مخالفت و ممانعت نمودن
اندیشیدن اندیشه کردن
گندیده شدن و بوی گند کردن